5 : فردا روز دیگریست



اگه از رخوت بیدار شدن تو تاریک روشنی ساعت پنج غروب پاییز بگذریم و درس سختی که باید بخونم دو روزه یجور قشنگی حالم خوبه . رفته بودم دکتر دیروز . علائم رو ردیف کرده بودم و گفتم و گفتم و گفتم تموم که شد گفت خب دیگه ؟ گفتم خوابمم میاد آقای دکتر . خندید و معاینه رو شروع کرد . موهامو با یه لطافت خاصی کنار زد برد پشت گوشم که هم دمای بدنم رو اندازه بگیره هم بعد ترش گوشم رو معاینه کنه یک آن خودش هم موند و من زدم زیر خنده . گفتم مرسی آقای دکتر تا حالا کسی با این محبت موهامو کنار نزده بود :)) .  

دوروزه فکرش اذیتم نمیکنه قلبمو قیلی ویلی نمیکنه . دوروزه احساس رهایی مطلق میکنم البته نباید هم زیاد فکر کنم و دستکاریش کنم که ببینم تا کجاها ترمیم شده نمیدونم تا کی پایداره ولی حالم خوبه راحت از کوچه رد میشم و این خوشحالم میکنه. هر چقدرم که شب ها خوابای آشفته ببینم .

کتاب صدای آرچر رو خوندم . لذت بخش بود. مدت خیلی زیادی میشد که رمان عاشقانه نخونده بودم . کتاب رو خوندم بدون اینکه فکر نمایشگاه آزارم بده فکر کتاب و کتابفروشی ها و هی به خودم خندیدم . 

دیشب تیم لوکا اینا قهرمان جام باشگاهای جهان شد . امروز تو مغازه دقیقا لحظه ای که سرم رو بالا اوردم زیرنویسش رو دیدم و تو دلم پروانه ها پرواز کردن . هرچقدرم که حالا صبح تو اینستا و هشتگ ها فیلم های مربوط بهش رو دیده بودم.



1900 __

4 : گذشته ها گذشته انگار


آهنگ نرو بمان از آلبوم تمام ناتمام رو پلی کرده و بلند بلند همراهش بخوانید و چرخ بزنید . شبی یک عدد.

1900 __

3 : سحر میداره این شب تار


صدای زنگ ساعت هشت صبح قلبمو میلرزونه . 

همون قلبی که چند روزه وقت و بی وقت درد میکنه و تیر میکشه . 

دوست ندارم با هیچکی یمدت حرف بزنم . با هیچ کسسسس . دوست دارم برم تو غار خودم . هوای حوصله ابری و فلان . حالا برعکس شدم . میام خونه ست که حالم بد تر میشه بیرون؟ عادی ترین منم . 

1900 __

2: شهرمن بخند


احسای رهایی دویدن و پریدن از فاصله بین ورودی به بلوک بخش بعدی. وقتی جلو کتابفروشی وایستادی یهو ها میکنه و بخارش میاد جلو چشمات. زیر درخت شیشه شور و شاخه هایی که تکونده میشن و قطره های بارونی که جمع شده بینشون میریزه سرت. همین لذت های ریز و خنده دار. نگاهش نگاهش نگاهش ...

+اونایی که سوپرایز میشن اون سرخوش ترینی که برف شادی دستشه و میچرخه و میزنه و میخنده ... دیشب تو شهر یه دنیا خوشی جمع شده بود...

1900 __

1 : آموزش بغل گرفتن و بغل گرفته شدن


در بغل فشرده شدن برا اثبات اینکه اشتباه میکنی اونقدری که دلم نمیخواست بیام بیرون اونقدری که یادم رفت منم میتونم بغل کنم اونقدری که حتی میتونستم بیشتر از نقش چوب خشک رو عهده دار شم سرم رو بذارم رو شونش.

1900 __