۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اوودوستانش» ثبت شده است

یه دریای آبی پر قایقایی


دیروز ساعت چهار با دخترخاله جان داشتیم از اخرین دقابق کنار هم بودن استفاده میکردیم که آهنگ گذاشته بودم . همون دخترخاله ای که چندروز پیش پیام داد داره اهنگ اتوبوس ابی گوش میده و به یادم افتاده ... داشتیم اهنگ گوش میکردیم و میخوند تو که خودت طوفانی ارامم کن ... داشتیم ازشون حرف میزدیم گفتم که چقدر دلم براشون تنگ شده 

 اینا گفته بودن که باز زود میان اینام پیداشون نیست. 

امروز از خواب پاشدنی داشتم اینسنامو چک میکردم . یکی دایرکتمو چک کرده بود که اصلا اانتظار نداشتم . متعجب از قلبی که اونجا بود داستم استوری میثمشون رو نیگاه میکردم که رفتم تو پست و تادااااا . اسم شهرم اسم کافه ...در واقع هشت ساعت بعداز اینکه گله کررم چرا نمیان گفتن که دارن میان ... یه شبشو که با ح جیمی باید برم ولی یه شب تنها میرم که حرف بزنم باهاشووون حتما...

باورم نمیشه فقط هنوز قلبم تند میزنه ... :(


بعدا نوشت: رفتم تلگرام چندین نفرم اونجا فرستاده بودن برام :)))) دلم به تک تکشون گرم شد

۲ نظر
1900 __

40 : چمن زاری که باید افتاب خورده باشه و روش غلت بزنی


یکی از آهنگای محبوب من از او و دوستانش "کرم ها سیب رو ول نمیکنن آقای کویین " بوده .تمام راه که بارون شدید نمیبارید دیگه و یه افتاب محوی پشت ابرایی که بارون نم نم میزدن بود . معلومه که بود چون همه چی چند درجه روشن تر بود .
بعد داشتم فکر میکردم که این آهنگ دقیقا حال الان منه . اینکه باعث شده عمیقا عاشقشون بشم(با اجازه از الی :دی ) همینه . کاملا دقیق با کلمه های کمتر استفاده شده تو همچون موقعیتی توصیف میکنن بهت اطمینان میدن که تنها نبوده و نیستی . با عجیب ترین و گاها ساده ترین نت ها . میان بغلت میکنن . نه بیشتر نه کمتر .نه میگن درست میشه نه میگن دیدی بهت گفتم نه میگن عاقل شو و نصیحت میکنن .فقط وقتی با بغض وقتی با ذهن آشفته نشستی پیششون حرف میزنی میان بغلت میکنن که زار بزنی تو بغلشون و سبک شی دلت گرم شه ... خودشون میگن او میتونه هرکسی باشه که احساس کنه دوستاشو اطرافش . اینجور مواقع او خودتی و اون ها دوستای عمیق قلبیت...
مثل چسبیدن سیگار و چایی یا مثل خوابیدن روی ایوون خونه مادر بزرگه وقتی یه غذای مشتی خوردی و هوا خنکه و صدای باد میپیچه تو برگا  مثل هر ترکیب جدا نشدنی و کامل کننده بعد این اهنگ باید "کوه باش و دل نبند " گوش کرد. وقتی که تموم میشه قلبِ به تپش افتادتو با گریه ای که تو کوه باش کردی اروم میکنه ... وجودتو یه رنگ سرمه ای کهکشانی فرا میگیره که دیگه هیچی نمیخوای جز اینکه کوه باشی . حالا هرچقدرم بزکوهی درون داشته باشی فرقی نداره.
خلاصه که به کسی که نباید علاقه مند  شدم . گفتم . نشد .پروسه دل کندن شروع شد و دیگه هیچ حسی بهش ندارم و رها رها من .تو اوج سختیای اول دل کندنبودم که او و دوستانش رو شنیدم . تو بهترین موقع اونم وقتی که دقیقا اولین اهنگ کوه و باش و دل نبند بود که سر راهم قرار گرفت . بعد فقط بلعیدم بلعیدم . هیچی اتفاقی نیست خلاصه . حالا یکسال و خرده ای گذشته از اون غروبی که هوا مثل امروز بود یکم گرم تر و چشمایی که چندین ماه بود جلوم بود دلمو بردن و خوشحالم که بهم برگردونده شده هرچند خالی و سرد .هرچند دیگه خبری از سرخوشی و ذوق و بپر بپرام نیست .ولی برمیگردن شاید با چیز های جدید .شاید رسالتش همین بود که خالیش کنه و من از نو پرش کنم . الی راست میگه وقتی داشتم حسرت میخوردم که چرا هیچوقت پیگیری اهنگای وبشو وقتی وا نمیشدن نمیکردم گفت شاید وقتش نبود اون موقع گوش میدادی مثل الان مناسب نبود و دوسشون نمیداشتم بعد.
باز از او ودوستانش میگم .فکر کنم حتی تگ لازمن  . آخه کی رو سراغ دارین اینقدر درمورد موقعیت های مختلف خونده باشن که با هرحالی بتونی بغلشون کنی ؟
یبارم باید از اهنگ برای او... شون بگم .
متن اهنگی که تمام مسیر هی تو گوشم خونده شد:
تورو با خطای ساده میکشم
درست شبیه خودم
درست شبیه دنیام
کرما سیب رو ول نمیکنن برن
منم که کرم ها رو نمیخورم
دیگه پیر شدیم کنار هم
یادمه چشمات آبی بودن یه روز
امیدوارم آبی باشن هنوز
زمان همه چی رو عوض کرده .
اون چمن زاری که ترکش کردی
حالا یه حجم  خالی و سرده
اون همه روزا و شادی
اون رنگایی که یادش دادی
همه رو فراموش کرده
دیگه عادت کردم به این تنهایی
به یه اسمون بدون پرنده هایی
که میرن با تو تو تو..

1900 __