+همون پنجشنبه به محض خداحافظی با مژکیان رفتم صف تلسکوپ . یکم موندم مامانم منو دید :)) بعد یهو اونورتر داداش و زنداداشم رو دیدم داشتن رد میشدن به مامان گفتم رفت پیششون :)) بعد من دیدم بهشون پیوستم هندونه زنگ زد گفت با مامانش اینا همونوراست گفت اگه بامژکیانم حواسم باشه :)))))) یعنی به معنی واقعی کلمه جیویشتیم . بعد اومدن خونمون البته . چندروز قبل ترش داشت درمورد مزکیان میگفت که واقعا داره تلاشش رو میکنه که کنار بیاد . منم بهش اطمینان دادم.اخرش گفت پس یبار چهارتایی بریم بیرون . از وقتی که هندونه هم اینا رو گفت خیالم راحت شد .حال خوب تریه . آخیش طور . خونمون هم بود اسمش رو می اورد درموردش میگفت و معلوم بود داره تلاش کرده :)
+دیروز گفتم که دارم میرم کلاس استی زنگ بزنم حرف بزنیم؟ گفت برم حموم میپوشم میام تا کلاست باهات بیام . از شهرداری تا کلاسم بیست دقیقه یه ربع راهه .دیدنش مثل هربار تازگی داره و اون لبخند قشنگش .
تو اون بارون و سرما با وجود سرماخوردگیش .
گفت یه سوپرایزم داره هی بگم نگم چون بدم میاد تو کف باشم راضیش کردم بگه گفت میمونم باهم برگردیم . قراربود بره کافه عجیبیهی نزدیک کلاسم که مثل اینکه نیم ساعت موند حوصلهاش نکشید اومد بیرون تو بارون توکوچه منتظرم بود. کل تایم کلاس دلم گرم بود که قراره ببینمش .
+عرفان نیومده بود نمیدونیم میاد یانه .اگه نیاد کلاسمون تشکیل نمیشه . باید بمونیم تا یه کلاسی به ما برسه .
درسش رو در عین پیچیدگی داشتنش دوس داشتم . کلی نکته ها که همینجوری یادگرفته بودیم معلوم شد .کلی اسم معنی هاشون معلوم شد یاشار سولماز دونر و...
کاش کلاسم متوقف نشه .کاش عرفان بیاد .من عاشق این کلاسمم .کلاس محبوب حال خوب کن من.
چندتا اهنگ که فعلاشون مرتبط بود برامون گذاشت یکی اون اهنگ معروفه بود که یه عالمه ادم باهاش خودکشی کردن :)) بعد اینقدر دقیق معنیشو میفهمیدم .تو کلاس خوب بودم و حس خوبی بهم میداد. یه جا فقط یه فعل رو گفت صرف کنم سر فتحه یا کسره شدنش تشنج کردم زبونم گرفت :)))) تشنج ها دوهزاربار فتحه دادم جلو نمیتونستم برم چون کسره بود بعد گفتم :))
من اون موقعی که نوجوون بودم با اینکه تمام موارد امنیتی رو انجام داده بودم مامانم فهمیده بود پشت سرم اومده بود دنبالم. :))