بیدارشدم اندیشه بخونم :))) بعد تموم شد فاینالم رو بخونم بعد تشریف ببرم دانشگاه اطلاع بخونم .بعد امتحان بدم بعد دلخوش کننده ترین بخش اون یک ساعت و خرده ای مژکیان رو دیدنه که مسیر دانشگاه تا کلاس زبانم رو پوشش میده .امتحان میدم و بدو بدو میام خونه . همچنان خواب کنسل و اطلاع میخونم . یحتمل فردا صبحم همین موقع بیدارم و دارم اطلاع میخونم . بیام بعد انجام کار آذی به خودم قول خواب دادم .بعد هم بشینم پروژه سری کار کنم یکم .دو تا گربه تو کوچمون بدجور کلاهشون رفته تو هم صداهای به غایت بلند تولید میکنن کاش حمله کنین به هم تامام شه . :/

دارم از استرس فلج میشم یه همچین حالیم .