مسئله پست قبل توتالی حل شد .دست و جیغ و هورا :)) 


داشت تار میزد .دوتا دخترا نشسته بودن رو زمین یه پسره کنار سطل اشغال مونده بود یه پیرمردی هم بود که داشت فیلم میگرفت . من اومدم میله‌ ای که برای روشنایی رو بغل کردم وایستادم هیچکی از وسط رد نمیشد و ارزو کردم کاش این قسمت دایره ای  این ارامش جدا میشد میرفتیم هوا ...

پسره بعد رفت سازشو گرفت خیلی هم خوب میزد من دیگه دیرم بود باید میرفتم . البته اگه یه چند ثانیه صبر میکردم مجبور نبودم مسئله پست قبل رو دست در دست هم شادو خرامان ببینم :| :)) خدا رسما شوخی داره باهام :))


مگه کتابای جامعه شناسی نباید همینجوری ریخته باشه؟؟ من چرا هیچکدوم از اونایی که میخواستم رو پیدا نکردم ؟؟؟:| اصلا هم کتابای ناشناخته ای نیستن :| 


تا مرداد تموم بشه یا تبخیر میشم یا از گرمازدگی جان به جان افرین تسلیم میکنم:| هنوزم اوکی نشدم . 


یادم باشه متن رو ننوشتم هنوز . نوبت دکتر نگرفتم هنوز . اون کتابم تموم نکردم :| فردام تیر تموم میشه .:| اون مشکل بزرگه هم حل نتونستم بکنم یکم ازین وضعیت بغرنج خارج شیم . خودم؟ دوست دارم تو استخر اب یخ فقط دراز بکشم هیج غلطی نکنم .یجوری همه چی از کنترل خارج شده که هیچ ایده ای ندارم . 


نمیشه یهو دارم رد میشم یکی یه هندزفری بده دستم بگه همینجوری برا تو ؟؟  :(  یا در غیر این صورت نمیشه من برنده اون مسابقه شم که بخش دیگه ای از زندگیمم راه بیفته ؟:((((( 


حتی حال ندارم جزومو نگاه کنم که برا فردا چیا رو باید حل کنم:| تازه یادمه گف میپرسه:|| بعد مشکل اصلیم اینه که کتابخونه دانشگاه فقط تا یک بازه :| من میخواستم تا غروب بمونم اونجا یکم هوا از داغی ظهر بیفته ولی مثل اینکه راهی جز تبخیر و معیان شدن نیست:| 


در ضمن چقدر مژه هاش قشنگ بود :))) یهو الان یادش افتادم .کنارم بود برگشتم یسوال بپرسم ازش قدش از منم کوتاه تره قشنگ تسلط داشتم :)) هم رنگ مژش هم مدلش:| بعد مژه های من چند ردیفن ولی کوتاه و بهم ریخته :| ارایش نمیکنم کلا ولی یه ریمل دارم که مشخص نمیشه اصن گاها مجبورم بزنم که یه جهت بهشون بده جلو دیدم نیان :| مال اون بلند پررر خوشگل :| ح جیمی هم مژه هاششش کم نظیره . بعد خیلی هم با اون همه بلندی نرمه . چند بارم ارایشگرش اشتباهی یکی رو کوتاه کرده مردک بی دقت:| 

همینقدر بی حوصله و پراکندم واقعا :))