به مامان میگم فلان محدوده بچه بودم خونه‌ی کسی بود؟ میگه اره خاله رقیه .میگم من رو بردین اونجا موهامو کوتاه کنین؟ میگه ارره یادته؟ میگم اره هوا اینجوری بود .
من خاطره ها با هوا تو ذهنم میشینه و سریع با وجود اومدن اون هوا لینک میشم بهشون .
اگه همین هوا یکم گرمتر بود میشد امتحانای خرداد ابتداییم اون سرخوشی بعد اخرین امتحان اول ابتدایی و بستنی یخی سه رنگ و سرپا و با ولع برنامه‌ی نوجوون ها رو نگاه کردن .اون حال اخیش .اگه انیمیشن ساز بودم به تصویر میکشیدمش اون رهایی رو که باد میزنه از بالکن بزرگمون و پیراهنم حرکت میکنه و در نهایت به مرور زمان این سکانس تو ذهنم به اینجا ختم شده که شکل باد میشم و دور میشم . از همون بالکن بزرگه . از همون بالکن که یه بار اسمون سرمه ای بود و دونه های درشت برف میومد رو دیدم .
مامان میگفت که نمیرفتی ارایشگاه همونطوری که داخل هیچ خونه‌ی غریبه و مغازه ای نمیشدی . اینم ناشی از واکسن پونزده ماهگیمه اینجوری شدم .الان به صورت ترس از فضای بسته و تنگ حضور  داره. بشدت هم لجباز و گول نخور بودم . به هیچوقت نمیتونستن منو وادار به ورود کنن .لباس میخواستن بگیرن میومدن دم در اندازه میگرفتن:)) . میگفتم .خانم ارایشگر اومد خونه‌ی خالم. یه حجم زیاد موهای چغر و خشک و فر گره خورده رو تصور کنین .بعد من جیغ میزدم گریه میکردم نه از ترس قیچی و اینا از ترس اینکه یه غریبه رو سرم باشه:))) مامان میگفت منم دارم کوتاه میکنم نه اون خانم:))
هوا الان خنک تر شده .باد میزنه .حالم با هوا خیلی بهتر شده.  روحیه‌ام هم . دارم لذت میبرم .دلم میخواد بشینم کتاب بخونم دراز بکشم . کاش زودتر بهار شه . به بهار و هواش، مدرسه راهنماییم و خنکای زیاد راهروش گره خورده.
دلم ظهر بهار و هفت سین و خنکیش و کلاه قرمزی میخواد.
مدرسه‌ی ابتداییم کلاس هایی پنجم و سوم توش بودم خیلی خنک بودن .دلم میخوادشون همین.


+مثلا اهنگ fade to white سنجاق شه به این پست. شاید هم حنا از مهرداد مهدی