۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم» ثبت شده است

ابرو میندازی بالا بالا


چرا دقیقاامروز که سریال دارک رو شروع کردم باید زلزله میومد ؟:)) کسی دارک رو دیده بگه که از قسمت چندم ادم دقیقا میفهمه که کی به کیه؟:)))

الکی شلوغش میکنن ولی . خدای جهان زیر زمین بندری گذاشته شاید جشنی چیزیه که این همه باهم زلزله زد . دوباره زلزله زد و مامان من کلید کرد که اون لامپ روشویی روشن باشه .مادر من بخدا زلزله بزنه جدی باشه بخوایم بریم بیرون برق قطع میشه بیخیال شو. نورش تو اتاق منه خب :| تازه من امن ترین نقطه رو دارم .تختم ازین مبلیاست که دسته داره و کشوییه . بعد این فاصله‌ای که دسته درست کرده و فضای بین دیوار و قسمت پایینه تختم ازین مثلث امناست کافیه قل بخورم :)) 


+امروز سر اون  کوچه منتظر بودم یه پلاک اصفهان ازم ادرس پرسید . بعد که راه افتادن تا پنج ماشین پشتش پلاک اصفهان بودن . عملا اگه بد متوجه شده بوده باشه اون همه ادم گم میشن :)) بعد اینکه تو اون کوچه چه میکردن دقیقا :)) 

+با ح جیمی بودم که یهو پ بهمون پیوست :| عجیب ترین موقعیت ممکن بود . چیزی که واضح بود اینه که حالش از ح جیمی بهم میخورد و این حس متقابل بود و دیگر اینکه متوجه ست که من میپیچونمش :| یه دورم مسیح رو به روم اورد :/ خیلی بد بود خیلی :)))  ح جیمی میگف در عرض پنج دقیقه سه نفر ادم سیصد تا دروغ گفتیم :)) از همه شاخدار تر هم خوشحال شدم از دیدنت موقع خدافظی اون دوتا بود :| بجاش باعث شد برگردیم بریم یخ در بهشت بخوریم و همین مهمه . بالا نشسته بودیم میگه ولی جلو پدرام خیلی خانم بودی گفتم خب جلو تو خود خود خودمم اونجا داشتم سعی میکردم دوستانه رفتار کنم فقط . لبخند میزد . ح جیمی عمیقا یکی از بهترین رفیقایی بوده که تو زندگیم داشتم و برای اون هم همینجوری.  خدا کنه اگه کسی وارد زندگی هرکدوممون بشه درک کنه صمیمیت و رفاقتمونو .

داشت میگف ولی فلانی خیلی ادم فروش بود یهو شروع کردیم ادم فروش روبا مسخره بازی خوندن بعد گف اروم بگیر الان دوباره مسیح میبینتمون و عملا درست بشو نیست :)) اون روز واقعا ضایع بود . 


+دلم میخواست اون برنامه رو شرکت کنم الان چک کردم دقیقا چهارشنبه ساعت شیشه که من کلاس دارم:( الان مطمئنم برنامه بعدیشون دیگه کتابایی که من خونده باشم یاداشته باشم نیست:| خورد تو پرم :( .


+ اینا یادم باشن دیگه کل امروز رو یاداوری میکنن .

۴ نظر
1900 __

میا




تو اتاق کوچیکه ،کوچیک ترین اتاق تاق منه ولی به اتاق سابق داداش و اولین اتاق من حالا که کسی توش نیست میگم کوچیکه، اتاق فول امکاناتی هم استش اتفاقا . تقریبا تابستونا اینجام . چرخ خیاطی مامان اینجاست تلویزیون قبلی کمد لباسا تخت درمانی جدیدی که خریدن و کولرم داره تازه ... یکی دوسال اول این خونه هم اینجا مال من بود. بگذریم . نشستم اینجا بعد از سردرد و حال بد دیروز و شبی که نخوابیدم تا صبح . صبحی که رفتم خرید و خیلی عجیب گذشت. کتابی که ده تومن بودبعدتر جای دیگه  تخفیفی که برام کتاب فروشی محبوبی که ولش نکردم زد .

وقتی که باز خیلی وقته چیزی نخوردم وقتی یه دنیا فیلم ندیده دارم اول یه فیلم به زبان جدیده گذاشتم بیخیال شدم . نمیدونم یهو چرا تصمیم گرفتم اونو ببینم ولی بالاخره موفق شدم برای بار دوم نگاهش کنم . اون بار سراسر ذوق بودم براش و این دفعه خب میدونستم دیالوگ چیه و پیش پیش براش گریه میکردم . تقریبا کل یک سوم انتهاییش رو داشتم گریه میکردم . ترکیب گریه گشنگی بیخوابی باعث شد نتونم بلند شم پاهام بی حسه و سرم بالاش هواش و از چشم به پایین پر از سنگه. نمیتوم پاشم ولی دوست دارم برم کتابشو بردارم یبار دیگه ورق بزنم . کتابی که تموم نکردم هنوز و هیچوقتم این کارو نمیکنم . چرا اینا رو مینویسم؟ شاید بعدا یادم بیاد شبی که قرار بود بمونم درس بخونم یا به یاد مرداد پارسال پاشم بزنم بیرون یا به یاد کارایی که باید ولی مرداد پارسال نکردم مثلا الان اماده شم برم کباب کثیف یا برم کافه کاری که هیچوقت نکردم یا کارایی که میکردم ولی ایندفعه تمومش کنم طور ... 

دوست دارم تمام پستای مرداد پارسال رو بخونم ولی یادم نمیاد رمزش رو  که بهترم استش نباید بخونم وقتی حس و حالش رو یادمه. مردادی که طعم ایستک هلو میده . شبایی که به دیدن سرگذشت ندیمه گذشت و کلاس استاد موردعلاقمو داشتم و قلبن پراز حس هایی که رنگشون سبز لجنی بود . 

مرداد امسال؟ نمیدونم چطور میگذره...

+یه کاکتوس همین موقع ها پارسال ولی، از روبه روی کوچمون اونور خیابون حدودای ساعت هفت گرفته بودم به یاد شخصیت دختر این فیلمش اسمشو میا گذاشته بودم . 

۳ نظر
1900 __

five feet apart


پیام اصلی این دست  فیلم ها که قدر زندگی رو بدونین و فرصت اندکه و فلان رو خیلی قبول دارم . من خودمم کلا همینجوریم که مگه چقدر زنده‌ایم که کاری که دوست دارمو نکنم شانسمو امتحان نکنم و فلان اماااا مشکلم با این بخششه که همش این مفهوم رو با نوجوون و جوانای مریضی که پراز شوق زندگی و هدف استند میخوان تو چشممون کنن که خاک تو سرت اونو ببین تو که سالمی و فلان و بیسار :| حالا ممکنه سالم سالمم نباشی ولی باز این چه سگ زندگیه و فلان . بحث بعدی برام اینه که من باز دست برنخواهم داشت و خیلی جدی تک تکشونو نگاه میکنم چون همینجوری از فضای بیمارستان بدم میاد نمیتونم تحملش کنم امااز  فیلمایی که تو اون محیطن خوشم میاد.

برگشته میگه تو چرا همش راه سخت تره رو انتخاب میکنی . این که اول تر استش رو بیخیال میشی گیر میدی به اون یکی . ساده بگیر .راست میگه دیگه.
یه کلمه طولانی هم بود مطمئن بودم تو خونه ،بهم میرسه بعد دوهزاربار خونده بودم بازم نتونستم بگم. میگه تو فارسی هم همین میگن . میگم خب من تو فارسیم نمیتونم بگم ولو اینکه نشنیده بودم. اصل کلمه هم یه زبان دیگست .

دیروز دوست پسر هندونه و دوستش(برای اینکه بعد کار راه افتاده بودن و تو جاده تنها نباشه و اینا )   اومده بودن اینجا . قرار بود من دوستش رو ببرم بگردونم اونا حرفاشونو بزنن بعدازظهر به هم برسیم بعد برنامه عوض شد همه با هم بودیم . اینقدررر خندیدیم اینقدر اون دوتا مسخره بازی دراوردن .  دیگه رفتیم دریا اونا رو تنها گذاشتیم خودمون هی میرفتیم میومدیم .خوش گذشت . برای ناهار یه جای سنتی طور رفته بودیم بعد خود اون خانومه پیشمون بود کلی گپ زدیم بعد گفتیم اونا اینجایی نیستن ما استیم . اون اومده هندونه روببینه میگه ببین خدا چی خلق کرده اون دوتا که باهم شما دوتا هم بهم میاین باهم باشین :)) از گل مورد علاقم که چقدر طرف خونه پدریشون  زیاده میگفتن خودشون که تهرانن الان من خودم به شخصه داشتم پر پر میشدم.:(

1900 __

اینجا دیگر وطن کسی نیست خداآن را پس گرفته


این روزا که صحبت سریال چرنوبیل استش و چه ندیدین چه دیدین و فهمیدین ماجرا از چه قرار بوده وقتشه کتاب صداهایی از چرنوبیل رو بخونین که بفهمین برمردمش چه گذشته . روایت اولش هم اگه اشتباه نکنم روایت همسر آتش‌نشان استش . کتاب خاطرات ادمای اون زمانه و من اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم و عاشقش شدم . هنوز هم دردناک ترین کتابیه که خوندم و با صفحه صفحش اشک ریختم . هنوزم یاد قسمتش میفتم که اقاهه کلاهی که باهاس میرفت اونجا کار میکرد رو داده بود به بچش و تادااااا تومور مغزی . هنوزم اعتقاد دارم هر ملتی جز کمونیست ها بودن نمیتونستن از جونشون بگذرن و برن اونجا کار کنن ... این پایین کپی پستی که اون زمان بعد تموم شدن کتاب نوشته بودم رو میذارم با همین تیتری که برای اون پست بود و اینجا نوشتم و جزو جملات کتاب بود و هیچوقت یادم نمیره . اولین برخوردم با این ماجرا مربوط به مستندی بود که تو سال روزش اول دبیرستان اگه اشتباه نکنم بودم از منوتو پخش شد و همش گوشه ذهنم مونده بود تا اینکه این کتابو خوندم و تو نت درموردش خوندم و خوندم و خوندم . بازم میگم سریالش فقط روایت ماجرا بودن اصلا متوجه عمق فاجعه نمیشه ادم از احساسات ادما کمتر حرف میزنه . 


هوف خدای من هوف خدای من....
 یکی از وحشتناک ترین کتابهایی که تاحالا خوندمو دارم تجربه میکنم.ایکاش اینقدر شهامت داشتم میرفتم اتیشش میزدم.
 فکر کنم تشعشعاتی که تو کتاب ازش حرف میزنن به خود کتابم رسیده...واقعا این کتاب خارج از محدوده توانایی احساسی من برا چیزهایی که ادما توش گفتن استش...
اینقدر فجیع استش که خط به خطش میره تو استخونم حک میشه.
 ایکاش جرئت جدا کردن یه بخشهایی رو ازش داشتم.ولی واقعا کلمه ها گم میشن...
فقط میتوانم از این دوتا واژه 'فاجعه چرنوبیل ' استفاده کنم....

+چندوقت پیش که کلید بودم رو کتابی درمورد جنگ ها و حسابی روحیم بهم ریخته بود یه تایمی زدم تو کارایی متفرقه تر خوندن الان دارم کتابی رو میخونم که توش سربازی که قبل از این اتفاق  تو جنگم بوده گفته جنگ بهتر بود.اون جا مرگ شرافت مندانه بود.میدونستی چطور میمیری.الان وقتی برمیگردی خونه تازه مرگ شروع میشه....

۲ نظر
1900 __

56 : بهرحال کاری که میکنی تورو تعریف میکنه


کل تایم ناهار اماده کردن و ظرف شستن و اینا و یکم بعدش که میشه الان ، داشتم بتمن میدیدم . برای اولین بار . بعنوان اخرین نفر روی کره زمین که هنوز بتمن ندیده :)) دوشم دانلود کردم بمونه یه وقت دیگه که همین الانشم اگه شب بریم خونه داداش اینا امتحان فردام اماده نیست :))  کل فیلم یه طرف لحظه مرگ پدر مادر بروس گریه کردم :| قشنگ مشخصه دیگه برا خودم نمیتونم گریه کنم اشکام کجا رفتن :/ باورم نمیشه بالاخره بتمن دیدم :))) اونم صرفا بابت دیدن استیکرش روی لپتاپ یکی که انتظار نداشتم :دی

1900 __

53 : درد کشیدن به امید دوا


یه آهنگ به زبان جدیده گذاشته که ریتم یکنواختی داره و اون وسطا ازین که چندتا کلمشو میفهمی ذوق زده شی . موهایی که هنوز یه خنکی از حموم دارن و فرفریشون هنوز قشنگه رو از پشت گوش بریزی رو صورت و لامپ رو خاموش کنی و همراه اهنگ بپر بپر کنی و سرتو تکون بدی و موهایی که تند تند اینور اونور میرن و هی بچرخی  اونقدری که تی شرت گشادت دورت بپیچه...

کتابه تموم نشدو همین اول کاری از برنامه عقب افتادی ؟ فدا سرت . فردا امتحان دوئه و امروز پات پیچ خورده ؟ فدا سرت.  پالت شیراز اجرا داره و تو اینجایی؟ آه عمیق و چه میشه کرد . باید یه متن کوتاه از کارایی که میکنی به زبان جدیده بنویسی و میبینی که هیچ کاری نمیکنی و دچار یاس شدی؟ آه عمیق تر . همیشه مشکلم با کلاس زبانا اینجا بود که باید از خودمون میگفتیم ... امروز پیش هندونه بودنی کیبورد زبان جدیده رو دانلود کردم دیگه کمتر هی دنبال حرفاش بگردم  و دنبال کلماتی که به نزدیک ترین و عجیب ترین کلمه انگلیسی تصحیح شدن بدو بدو کنم که عوض شن . دیگه خنگ نیستم که نمیدونم چی فکر میکنه گوشیم :)) هی به اسپیس نگاه میکنم که فکر میکردم زبان سومی که بهش اضافه میشه ایتالیایی باشه و هی یاد ذوقی که از فهمش میکنم میفتم سعی میکنم نادیده بگیرمش اون ناامیدی رو .


+اونی که تازه واکینگ دد شروع کرده و هی خودشو لعنت میفرسته کیه ؟:)) به دو دلیل یک اینکه واقعا وقت ندارم هرقسمت رو ممکنه تو چند روز ببینم . دوم اینکه واقعا ظرفیت و کشش هیجان و استرس و ترس اضافه تری ندارم :| 

وی همچنان گات رو ندیده و به تمام ناراضیان از قسمت اخرش پوزخند میزند 


++ فلش رو نیگا کردنی دیدم دوستم یه فیلم هم گذاشته و خب اولش گفتم که چه بازیگرش جذابه .بخاطر موهاش الان قیافش یادم نیست :دی  زدم جلوتر که زیرنویسش رو چک کنم دیدم عه این که زبان جدیده ئه و از حرکت دوستم هیجان زدم :)) خدا حفظش کنه برام . زیرنویسش البته کاررنمیکرد ولیکن که خب :))


+++ دوشنبه به پنجشنبه یه دنیا تکلیف میده و از طرفیم نمره دوشنبه رو خیلی دیر میذاره چرا اخه :( شاید یکی داره میترکه از فضولی که تو اون وضعیت چطوری بوده :)) 


۲ نظر
1900 __

20 : انسان مگه جز آزادی میخواد؟


فیلم بلید رانر رو دیدم . بلید رانر قدیمی همونی که برای سال ۱۹۸۲ استش اگه اشتباه نکنم . یک ساعت و پنجاه و هفت دقیقه بود و من میتونم دو ساعت و نیم ازش حرف بزنم ... تنها به این جمله که ایا از اون مو سفید هم انسان تر داشتیم تو فیلم اکتفا میکنم . بلکل برای من مفهوم انسان کیه چیه خود شناسی داشت . ابزاراتشون و حرف ها و دیالوگ ها .طرز استفاده ی اون دستگاه تست  . اوریگامی ها . احساسات وای خیلی خوب بود .لحظه شماری میکنم برای زمان بعدی که فرصت میکنم فیلم دومش رو ببینم . 

درضمن نکته جالب دیگش برام این بود که مدت ها بود که فیلم رو داشتم و امروز نگاه کردم و اینکه آینده ای که توش اتفاقات رو داشت نشون میداد ۲۰۱۹ بودش . 

1900 __