دانشگاه شروع شد و غرغرهای من نیز قراره اینجا رو مزین کنند. با استاد مرغ کلاس دارم این ترم . چندین ترم بود راحت بودم .استرس های پیاپی از پرسش های عجیب غریبش از پروژه های پیاپی تر . میخوام خون گریه کنم. شنبه امتحان داریم ازش همین اول کاری . تمرینای پایان فصل رو باید با نررم افزار اماده کنیم بعد رندوم صدا میکنه بریم ارائه بدیم:)) باید یه تبدیل بگیرم که لپ تاپم به کابل پروژکتور وصل شه . اسمش نمیدونم چیه :/ 

هفته پیش که هفته اول بود تقریبا همه کلاسام تشکیل شده :| من نرفته بودم . درنتیجه اول کاری عقب افتادم کلی جزوه باید بنویسم و بخونم . اگه همت کنم بلند شم از تخت بهشون برسم :// 

فرداشب میرم پیش هندونه دلتنگشم کلی هم . 

پسرعمم فکر کنم منو مژکیان رو دید بعد ما هم دعوامون شد . خیلی اشغاله اگه هنوز اخلاق قبلش رو داشته باشه . :| امیدوارم عمیقا به کسی چیزی نگه واقعا . دعوای چرتی هم بود . حوصله هم ندارم .