یه اتفاق وحشتناک پیش روعه ولی دلم روشنه که نمیشه. خیلی وحشتناکه ولی 

از تجربه‌ی یکشنبه هم بگذریم :)) بعدا شاید یکم بگم .

بشدت سرم درد میکنه اینارم یه چشمی اونم نیمه بازردارم مینویسم . از شدت دردش حالت تهوع دارم و شش ساعت دیگه حدودا قراره راه بیفتم . 

اخه بلیط هفت صبح؟؟ تازه اول اتوبوس میزون گرفته بود بلیط چهل و خرده ای بعد زنگ زدن کنسل کردن به دلیل نقص فنی میگه اون ساعت یه بیست و شیش تومنی هم داریم . خلاصه اگه رفتیم ته دره حلال کنین.

هیچ کاریم نکردم همه رو صبح میخوام بردارم .

این حال بد و بی مسکن بودن تو خونه و یه دنیا کاردو اون مشکل رو بی توجهی کردن و رفتن اصلا ترکیب جذابی نیس.