۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

بارون بارونه


کاش اسمم نسا بود و اقای ویگن میومد درگوشم میگفت"گل نسا جونوم کارا بهتر میشه". حالا نه درمورد چاییدن ولی به بقیه میگفت "گل نساجونوم طاقت نداره" که رهام کنن.  بعد میگفتم اخه ویگن جون  پس چرا زمستون نمیره باهار منم بیاد. بغل میکردیم هم رو بسان همون دون‌های بارون زار میزدیم. 

۰ نظر
1900 __

Yağmur



هوا کاملا منه. یهو ابرها تیره شدن بارون شدید شروع شدا و افتابم استش سمت چپم ابرای سفید و اسمون ابیش هم دیده میشه. عطر خاک بارون خورده و درخت نارنج و بهارنارنجای بارون خورده. اومدم رو بالکن با شنیدن صداش با دیدن قطره هاش دارم گریه میکنم به هیچکی نمیتونم بگم چقدر داغونم با همه میگم میخندم و تظاهر میکنم همه چی خوبه. کش میام کلم رو میبرم بیرون که بارون بخوره یه نسیم خنک میخوره تو صورتم و یه موج ریز گرمی. صدای کبوتر از دوتا خونه اونورتر میاد کاکتوسم رو نگاه میکنم که خاله ام تولد ۹۷ چون خونمون بود برام خرید و اسمش رو بهار گذاشته بودم و الان پونزده تت گل روشه و دوتاش در شرف شکفتنن. 
کاش میشد نفس بکشم.
۰ نظر
1900 __

ادامه‌ی من


مامان چند وقته در حال قلمه زدن این گل استش. امروز سرش رو برید از بالای همون دو شاخه شه برام گذاشت توی این ظرفی که عید پارسال تو شهرداری نمایشگاه بود خریده بودم. میدونم اینا نشونه ان میدونم اینا همه امید به زندگی منی که خونه‌ی آینده‌ام پراز گل و سبزی استش. یهو اومد تو اتاق و داد بهم. گذاشتم رو میز که یادم بمونه چه روز سگی ای استش که چقدر حالم بده.
پارسال هم همین روز دقیقا نابود شدم یه خبری فهمیدم که من رو کشت و برای خوب شدن حالم مامان دردونه برام اون بچه منقرضی ها رو که عاشق بودم دوباره ساخت امروزم اینجور و مامان بدون اینکه بدونه بهم گل داد. سال بعد؟ کاش تموم شه نحسیش کاش خوب شه حالم کاش من برگردم تو خودم بشم همون دختر پرانرژی و سرخوش که هر چیزی حالش رو خوب میکرد...کاش تکه هام جمع شن دوباره.


+محل درج عکس گل

۱ نظر
1900 __

Ben


از من چیز زیادی باقی نمونده.

۰ نظر
1900 __