جورابه ، نارنجیه ، فیل داره ، مژکیان هم برام خریدتش . حالا همه باهم :دیگه حالی به ادم میمونه؟؟ نه والا . احوالی به ادم میمونه؟ نه به الله...


با پرتو و دانیال رفتیم کافه. بشددددت با پرتو حال کردم فوق العاده بود این بشر . تهش تو اسنپ کلی مسخره بازی دراوردیم . قرار شد با مژکیان بهم بزنم برم سمت پرتو :))) 


از دستم ناراحته فکرکنم. فقط امیدوارم که فکر و خیال خودم باشه ناراحت نباشه :( الانم رفته مافیا  جواب نمیده :(


مثلا اونجایی صبح داشتم بهش میگفتم خیلی خانم شد تیپم..  قرار بود لش بیام که با پرتو ست شم اخه :)) البته پرتو هم لش نیومده بود . گفت عکس بده دیده بود مانتوم سبزه .(من از هشت صبح دانشگاه بودم اخه) اونم دانشگاه بود یه تایمی .دیده بودم پیراهن ابی تنشه اومد دیدم پیراهنش سبزه میگه دیدم مانتوت سبزه گفتم ست شیم . نمیرم برا توجهش به جزییات؟؟ 


الان متوجه شدم تو رشت اولین کافه ای که باهاش رفتم بود :| یا حتی اولین کافه بعد رل :))  کلا ما چه ادم های هیچ جا نرویی استیم :))) 



درمورد نمیدونم چی حرف زدیم دیدیم سلیقمون یکیه پرتو میگه کی لباس بدوزیم :)) ما دوتا جدی برو برا یه ده پونزده اون همونجوری عدد میگفت ما میگفتیم برو دانیال میگه ولشون کن باید کفن بدوزیم پای اینا باشه :))) همینقدر جفتمون به هم حرف چرت و الکی نمیزنیم راضی ام.



جورابه رو حدس میزدم بخره برام ولی فکر میکردم کادو تولدی چیزی ‌.



بعدا نوشت: به شدت از دستم عصبانی بود سر اون موضوع بشدت :| خودشم میدونه دیکتاتور بازی باز داش درمیاوررد ولی باز مسئولیتشو قبول کردم :/ خیلی بد بود:(