اسم سرخ پوستیم میتونه لهیده از امتحانات باشه :|

میگم که بلاگرا یه چیز دیگن بلکل . هیچی دیگه فلشامو دادم یه دوست بلاگری برام سریال بریزه و بسی خوشحالم . بعد اینکه با توجه به چیزی که تو ذهنم بود احتمالا اون باری که دیده بودمش به ادم اشتباهی سلام کرده بودم که بعیدم نیست وگرنه نمیشه یکی اینقدر عوض شه که :))) خلاصه هی یادش میفتم قراره از محبت یکی یه عالمه سریال داشته باشم . :)

یکی ازم خواست تو مسابقش شرکت کنم پاشدم رفتم اونجا که عکس بگیرم در این حین که دنبال زاویه خوب بودم دیدم آسمون اونور چه بنفش صورتی نارنجی قشنگی شده .  حیف نمیشد دوتاشونو تو یه قاب گنجوند .

میگم نارنجی میخوام میگه نارنجی نه یچی نزدیکش دارم میرم میبینم صورتیه :| بخدا منم تو رنگا خوب نیستم آما نارنجی از صورتی تشخیص میدم دیگه.


داشتم برمیگشتم دیدمش از دور همینجوری داشت با لبخند نگاهم میکرد رسیدیم به همدیگه گفت خوبی سلام با لبخند عمیق تر . یا شاخ در اورده بودم تو قیافم یچی خراب بود یا هیچ دلیل دیگه ای برای اون حجم خوش اخلاقیش ندارم . بزور یه سر تکون دادن و لب تکون دادنه سلامامون اخه  :)) موهای من الان نصف موهاشه و بسته بودش و بسی جذاب شده بود . :) هنوزم هنگم از رفتارش .

 


ظهر دیدم پای دیوار کنار در  اون ساختمون که تو غروبا خیلی قشنگه ،نشستن میگن میخندن . موهایی که سفیدیاش یه دنیا بیشتراز سیاهیاشه و لبخند قشنگ و مهربونش و دل پاک و مهربونیاش که انتها نداره و خنگی و مظلومیتش ازش بهترین ادم رو ساخته  . خنگی که میگم رفتاریه بیشتر وگرنه داره دکترای فیزیک میگیره .
به تمام دوستاش حسودیم میشه حتی، که با همچین ادم فوق العاده ای در ارتباطن . ویژگی منفی هم داره ولی از نظر من اونقدرام منفی نیستن . مثلا یهو یه جدیت خاصی برش مستولی میشه و رفتار میکنه یا ذهن بیش از حد منطقی داره رویا پرداز نیست اصلا .
کاملا ازین تیپ ادماییه که خوشم میاد . اهل مسافرته و تمام تلاششو میکنه که همه جا لذت ببره . اهل کویر و اسمونه و مدل خونه های مورد علاقمون هم یجوره و خیلی جاهای موردعلاقم موردعلاقشه و خب سلیقشو میرسونه :))) تصور اینکه تو اسمون یچی نشون بدی و خیلی رویا پردازانه نظرت رو بگی و اون برگررده کاملا علمی توجیهت کنه و توضیح بده هم لذت بخشه . (بخاطر رشتش و فعالیت های نجومیش )
 ازیناست که کنارش میتونی شیطون باشی خودت باشی وگرنه من یکی از تستام برای ابنکه ادما رو به دایره رفاقت نزدیکم راه بدم که باهاشون بیرون برم همش همینه که یهو میگم بشینیم و میشینیم یا طبق عادت که میرم روی جدول که راه برم برخوردش چطوریه یا مثلا میای بدویم و تادااا چند دقیقه بعدش صدای خندمونو وایسستا منم برسماست که میاد . این در عین موجه بودنش همینقدررادم پایه ایه . خلاصه بشدت ازین تیپ ادماست که دوسشون دارم کاش یه کپی ازش بازم وجود داشته باشه و پیداش کنم .این کپی باوررکنین حق منه سهم منه . . . غروبم دیدم اونجاست . چرا اینا رو میگم ؟ نمیدونم . سوتفاهم نشه ها من بهش حسی ندارم اصلا . فقط مدت هاست تحت نظر دارمش که بشناسمش و موفق شدم گفتم یجا ثبتش کنم درموردش به کسی که نمیتونم بگم بهرحال .:))